پژوهشهای مربوط به اندیشههای تفسیری و تاریخ تفسیر یکی از حوزههای شناخته شده در مطالعات قرآنی و تفسیری است و کارهای زیادی در این خصوص انجام شده است. با این حال تاکنون پژوهش مستقلی درباره جریانها و گرایشهای تفسیری در دوره تشیع نخستین براساس یک رویکرد عمیق تاریخی صورت نگرفته است. این بررسی هنگامی مهمتر میشود که ـ براساس یک ...
بیشتر
پژوهشهای مربوط به اندیشههای تفسیری و تاریخ تفسیر یکی از حوزههای شناخته شده در مطالعات قرآنی و تفسیری است و کارهای زیادی در این خصوص انجام شده است. با این حال تاکنون پژوهش مستقلی درباره جریانها و گرایشهای تفسیری در دوره تشیع نخستین براساس یک رویکرد عمیق تاریخی صورت نگرفته است. این بررسی هنگامی مهمتر میشود که ـ براساس یک قرائت رایج ـ تصوّر کنیم رویکرد تفسیری در نخستین مکتوبات تفسیری شیعه «باطنی/روایی» بوده است که یکسوی آن پدیده غلوّ قرار داشته است. این پژوهش بر آن است تا با استفاده از گزارشهای تفسیری برجای مانده از عصر حضرت باقر (ع) گفتمانهای اصلی تفسیری در دوره ایشان را بر پایه انگاره «تفسیر باطن»، پیجویی کند.
این پژوهش در نهایت با کاربست رویکرد تاریخ انگاره و اندیشه در حوزه تفسیر، نشان خواهد داد که در اوایل سده دوم هجری ردّ پای دو گفتمان اصلی تفسیری در میان امامیه قابل پیجویی است. گروندگان به گفتمان اول ـ که در اینجا از آن به عنوان گفتمان «ظاهر/باطن» یاد میشود ـ عمدتا شخصیتهای وابسته به طیف مفضّل بن عمر جعفی بودند. گروندگان به گفتمان دوم ـ که در اینجا از آن به عنوان گفتمان «تأویل/تنزیل» یاد میشود ـ طیف اکثریت امامیه در آن دوره بودند که خوانش گستردهتری از مفهوم باطن بر پایه دوگان تنزیل/تأویل را دنبال میکردند.