پژوهشهای مربوط به اندیشههای تفسیری و تاریخ تفسیر یکی از حوزههای شناخته شده در مطالعات قرآنی و تفسیری است و کارهای زیادی در این خصوص انجام شده است. با این حال تاکنون پژوهش مستقلی درباره جریانها و گرایشهای تفسیری در دوره تشیع نخستین براساس یک رویکرد عمیق تاریخی صورت نگرفته است. این بررسی هنگامی مهمتر میشود که ـ براساس یک ...
بیشتر
پژوهشهای مربوط به اندیشههای تفسیری و تاریخ تفسیر یکی از حوزههای شناخته شده در مطالعات قرآنی و تفسیری است و کارهای زیادی در این خصوص انجام شده است. با این حال تاکنون پژوهش مستقلی درباره جریانها و گرایشهای تفسیری در دوره تشیع نخستین براساس یک رویکرد عمیق تاریخی صورت نگرفته است. این بررسی هنگامی مهمتر میشود که ـ براساس یک قرائت رایج ـ تصوّر کنیم رویکرد تفسیری در نخستین مکتوبات تفسیری شیعه «باطنی/روایی» بوده است که یکسوی آن پدیده غلوّ قرار داشته است. این پژوهش بر آن است تا با استفاده از گزارشهای تفسیری برجای مانده از عصر حضرت باقر (ع) گفتمانهای اصلی تفسیری در دوره ایشان را بر پایه انگاره «تفسیر باطن»، پیجویی کند.
این پژوهش در نهایت با کاربست رویکرد تاریخ انگاره و اندیشه در حوزه تفسیر، نشان خواهد داد که در اوایل سده دوم هجری ردّ پای دو گفتمان اصلی تفسیری در میان امامیه قابل پیجویی است. گروندگان به گفتمان اول ـ که در اینجا از آن به عنوان گفتمان «ظاهر/باطن» یاد میشود ـ عمدتا شخصیتهای وابسته به طیف مفضّل بن عمر جعفی بودند. گروندگان به گفتمان دوم ـ که در اینجا از آن به عنوان گفتمان «تأویل/تنزیل» یاد میشود ـ طیف اکثریت امامیه در آن دوره بودند که خوانش گستردهتری از مفهوم باطن بر پایه دوگان تنزیل/تأویل را دنبال میکردند.
معناشناسی شناختی متأخرترین و همزمان مطرحترین دیدگاه در میان نظریههای معناشناسی معاصر است که طی چهار دهة گذشته نشو و نما یافته است. در اهمیت این نظریه همین بس که ذهن اندیشمندان گوناگونی را به خود معطوف کرده است. مبانی و مؤلفههای این نظریه کدام است؟ آیا میتوان این دیدگاه را پارادایمی موجه در زبانشناسی و معناشناسی دانست ...
بیشتر
معناشناسی شناختی متأخرترین و همزمان مطرحترین دیدگاه در میان نظریههای معناشناسی معاصر است که طی چهار دهة گذشته نشو و نما یافته است. در اهمیت این نظریه همین بس که ذهن اندیشمندان گوناگونی را به خود معطوف کرده است. مبانی و مؤلفههای این نظریه کدام است؟ آیا میتوان این دیدگاه را پارادایمی موجه در زبانشناسی و معناشناسی دانست که پاسخگوی مسائل حوزة زبان و معناست؟ نیز این پرسش برای پژوهشگران مسلمان بسی مهم است که آیا میتوان این نظریه را چهارچوبی رسا و استوار در خوانش مفاهیم قرآن و معناشناسی معارف آن انگاشت؟ این جستار تلاشی است برای پاسخ به پرسشهای فوق که به روش تحلیلی ـ تطبیقی تکوین یافته است. مؤلف، ضمن بازخوانی عناصر اصلی نظریة معناشناسی شناختی، به بررسی آنها بهویژه از منظر فلسفة علمی میپردازد و سپس توان و ظرفیت این نظریه را در بازنمایی فرهنگ قرآن مجید و عوالم معنایی آن میسنجد.